فاطمه س ، که "مادر" پدرش بود ( "آدم" بدون "حوا" ، آدم نبود)
میلادمبارک فاطمه زهرا س_ بزرگداشت زن_ روز مادر _ اسفند ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم محضر خواهران گرامی و برادران عزیز. تبریک میگوییم میلاد مبارک کوثر را که مادر پدرش بود، دختری که مادر ارزشهای انسانی و ارزشهای زنانه، هر دو و برای همیشه تاریخ بود و خواهد بود. حضرت فاطمه(س) چه وقتی با عنوان دختری برای پیامبر(ص) از این منظر به ایشان نظر میشود و چه وقتی به عنوان همسری برای امیرالمؤمنین(ع) و چه وقتی به عنوان مادری برای حسنین و برای فرزندانشان و چه جدا از این سه نقش در خانواده، به عنوان خودِ فاطمه، نگریسته میشود و چه در وجه پنجم به عنوان فاطمه در اصلاحات اجتماعی در عرصه تعلیم و تربیت، سیاست، خدمترسانی به خلق خارج از خانه و خانواده، از هر وجهی که به این منشور نور نگاه کنیم با یک انسان فوقالعاده و بینظیر مواجه میشویم. امروز به یک وجه از این وجوه، به یک تعبیر از تعابیر حضرت فاطمه(س) میخواهم اشاره کنم که به موضوعات جلسه شما مربوط است و به کار شما، بلکه باید گفت رسالت نه کار، نه شغل، رسالت شما خواهران عزیز که مشغول تعلیم و تربیت و تبلیغ و ابلاغ مفاهیم توحیدی و الهی در جامعه و بویژه در جامعه زنان هستید مشغول هستید. قبل از این، چون این روز، روز زن و روز مادر نامیده شده زن در سه وجه چه مادر، چه همسر و چه دختر، این هم خوب است توجه کنیم با توجه به این که همیشه یکی از وجوه طلبکاری بدهکاران، یعنی فرهنگ ضد زن غرب، فرهنگ ماتریالیستی ضد زن و ادعای این که زن را مدرنیته کشف کرد و قبل از آن زن، مجهول و مظلوم و غریب بود. یک اشارهای هم اجمالاً به این بکنیم و بعد وارد آن بحث اصلی بشویم.
آن چیزی را که مدرنیته غرب ادعا میکند کشف کرده، شخصیت و کرامت زن نبود، کشف ستر و حجاب زن بود. کشف به قول خودشان بدن زن در عرصه عمومی بود و این نمیدانم چرا اسمش را کرامت زن و حقوق زن گذاشتند چون بالاتر از این نمیشود توهین به زن کرد که تو یک ابزاری هستی در معرض استفاده و سوء استفاده از مردان؛ تو تا آن حدی ارزش داری و برای تو حقوق تعریف میشود که نیازهای مردان را ارضاع کنی، از نیاز به چشمچرانی در عرصه عمومی تا سایر نیازهای او. تا این که از تو به عنوان ابزاری به عنوان تبلیغ کالاهای سرمایهداری استفاده شود تا سایر استفادهها و سوء استفادهها. ما اگر یک نمونه توجه داشته باشیم در برابر این هجوم دروغ و فریب، و آن این که اسلام با توجه به تفسیر اهل بیت(ع) اولاً برای تکریم زن و ثانیاً برای تلطیف نگاه مردان به زنان در حوزه حقوق و فقه، و در حوزه اخلاق، و در حوزه انسانشناسی چه تدارک وسیعی دید و یک انقلاب بزرگ اگر نگوییم بزرگترین انقلاب در تاریخ بشر برای اصلاح نگاه مردان به زنان و اصلاح و ارتقاء زنان به خودشان صورت داد از یک ارزش بزرگ غفلت کردیم. از یک تعابیر اتفاقاً علیالارض، اتفاقات واقعی روی زمین، جدا از این که فلسفه الهیاتی این نوع نگاه به زن و حقوق زن و کرامت زن چیست از مصادیق روزمرهای که هر انسانی و هر خانواده و هر زن و مردی با آن مواجه هستند از وقتی که کسی میآید محضر پیامبر اکرم(ص) سؤال میکند که چه کنم که سریعالرضا بودن خداوند برای من ملموس بلکه محقق شود، چه کاری است که خدا را سریعتر از آدم راضی میکند و گناهان آدم را میبخشد و باعث رشد معنوی من میشود؟ پیامبر(ص) فرمودند امّک. مادرت. مکثی کرد گفت بله، بعد چی؟ دوباره پیامبر(ص) فرمودند امّک. گفت بله متوجه شدم، بعد از مادر چه؟ پیامبر(ص) مکثی کردند فرمودند امّک. این تعجب کرد که چرا هرچه میگوییم یکی از نزدیکترین راههای به خداوند خدمت به کیست، مدام پیامبر میگویند مادر، بعد کی؟ مادر. گفت آقا اهمیت مادر را متوجه شدیم بعد کی؟ فرمودند ثمّ أباک. شأن پدر خیلی بالاست ولی مادر خیلی بالاست. یا این که یک کسی آمد گفت چه کنم که ضعفها، عقبماندگیهای اخلاقی و معنویام را جبران کنم و رد مظالم اجتماعی من باشد؟ پیامبر فرمودند که مادرت را دریاب و راضیاش کن. گفت آقا متأسفانه مادرم فوت کردند، فرمودند خب پدرت. ایشان که بیرون رفت، پیامبر(ص) فرمود کاش مادرش زنده بود و به مادرش خدمت میتوانست بکند. خدمت به مادر قابل مقایسه حتی خدمت به پدر نیست، با هیچ کس قابل مقایسه نیست. حتی در روایت دیگری دیدم از اهل بیت(ع) پرسیدند که چه کنیم؟ فرمودند مادرتان را؛ و اگر مادرتان از شما راضی باشد میتوانید مطمئن باشید که بخش مهمی از قصه مهمی از رضایت خداوند را کسب کردی و به دست آوردی. ایشان گفتند متأسفانه مادر من از دنیا رفته است، ایشان فرمودند خالهات. نزدیکترین کسی که بیشترین شباهت به مادرت دارد و بوی مادرت را دارد برو به خالهات خدمت کن. هر روز برو ببین کاری چیزی دارد برایش انجام بده. از این موارد متعدد زیاد در مورد مادر داریم. یا شنیدید که مشغول نماز مستحبی هستید اگر پدر صدایتان زد نمازتان را ادامه بدهید ولی اگر مادر صدایتان زد فوری نماز را بشکنید و قطع کنید بروید ببینید مادر چه میگوید؟ راجع به مادر زیاد شنیدید و مکرر راجع به آن بحث شده است.
حالا راجع به همسر هم، وظایف زن راجع به همسر و فرزندانش یک بحثی است که شاید امروز این وجه دیگر را اشاره کنیم مناسبتر باشد و آن این که، باز پیامبر(ص) فرمودند که یک معیار به شما بدهم که چه کسانی به خداوند نزدیکترند؟ یکیاش این است که آن کسی که زنش و همسرش از او راضیتر است آن مرد به خداوند نزدیکتر است. اگر یک مردی میخواهد ببیند خداوند چقدر از او راضی است ببیند همسرش چقدر به او علاقمند است و از او راضی است؟ یعنی این ملاک خیلی مهم است که رسول خدا(ص) که هیچ کس به اندازه او به خداوند نزدیک نشد، قاب قوسین أو أدنی، آنقدر به خداوند نزدیک شد که جبرئیل که حامل پیام وحی بود برید! گفت من از این بیشتر نمیتوانم بیایم شما میتوانید بروید. دیگر کسی خداشناستر و انسانشناستر از پیامبر(ص) نیست. ایشان میگویند که یک شاخص برای این که مردی بداند خداوند از او راضی است این است که ببیند زنش و همسرش از او راضی هست یا نه؟ میزان لطف و رعایت حقوق زنش، و پیامبر(ص) فرمودند که «أقربکم إلیالله» نزدیکترین شما به خداوند «ألطفکم بأهله» کسی است که بیش از همه به خانوادهاش لطف دارد و در رفتارش لطیف است. بعد فرمودند که من فقط حرف نمیزنم من از همه شما لطیفترم «و أنا ألطفکم بأهلی» هیچ کدامتان در این مسابقه محبت و لطف و ادب و احترام به زن و همسر به پای من نمیرسید بیش از همه شما من با همسرانم مهربانم. نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: وقتی که مردی سر سفره غذا را لقمه کند و به دهان زنش بگذارد این پاداش مجاهد دارد یعنی مدام مردان دعوت شدند که با زنانشان، با مادر، با زن، با خواهر، با دختر، با ادب و با عشق و با احترام مواجه بشوند. این رسم توهین به زن به خاطر جنسیتش، به خاطر جسمش، به خاطر پولش و به خاطر نمادهای دنیوی، این رسم جاهلیت بود و این که پیامبر(ص) فرمودند پستترین مردان کسانی هستند که به زنان اهانت میکنند. مردان پست را از روی ادبیات توهینآمیزشان نسبت به زنانشان بشناسید. اینها خیلی جملات بزرگ و مهمی است. شما وقتی اهمیت اینها را بیشتر میفهمید که در فرهنگ شرق و غرب دنیا، چه در دوران قرنهای قبل، چه حتی فیلسوفان و انسانشناسان مدرنیته چپ و راست، الآن بروید ببینید در کتابهایشان چقدر توهین به زن را به عنوان یک ارزش میدانند و روی آن مانور میکنند! جملات توهینآمیز بسیار زیاد دارند حتی بین همین روشنفکران مدرنیته! دو – سهتا کتاب چاپ شده نظرات این تیپها و تعابیر فیلسوفان جدید راجع به زنان را بروید ببینید. نگاه دینی ما و نگاه دینی شرق و غرب در این باب تفاوت دارد. در کتاب مقدس میگوید که حوا و شیطان همدست شدند، حوا و مار آدم را فریب دادند! و این گناه اصلی به گردن حواست! و بخاطر این خیانت مادر بشریت به کل بشریت است که خداوند به عنوان مجازات درد زایمان را به او داد که تو که این کار را کردی حالا از این به بعد هر انسانی به دنیا میآید تو باید درد بکشی! این تعبیر کتاب مقدس است که روشن است یک تعبیر الهی و انبیایی نیست. در قرآن، خداوند صریح میفرماید که شیطان آدم و حوا، هر دویشان را وسوسه کرد «فوسوسه لهما» او مقصّر اصلی است. آدم مسئول فریب خوردن و انحطاط خودش را خود آدم باید بپذیرد مسئولیت آن با حوا نیست، حوا مسئول خطای خودش است، آدم مسئول خطای خودش است و بعد "هبوط" غیر از "سقوط" است هبوط از بهشت به این عالَم و بعد دوباره برای این که به عوالم بالا برگردیم این غیر از سقوط است. در کتاب مقدس مقدس صفات سقوط نسبت داده میشود ولی اینجا اینطور نیست و حالا نمیخواهم وارد آن بحث بشوم میخواهم به بحث اصلیمان بپردازم. فقط اجمالاً این تعابیر را ببینیم در قرآن و سنت و در تعابیر اهل بیت(علیهمالسلام) و بخصوص از خود حضرت زهرا(س) دوتا تعبیر است که کمتر نقل میشود دوستان این را ببینند یکی این که فرمودند مردان مؤمن را از روی نوع رفتار و ادبیات گفتارشان با زنان یا در مورد زنان بشناسید. این تعبیر که پیامبر فرمودند «حُبالنساء» محبت به زن و احترام به زن، رعایت حقوق زن، این از اخلاق همه انبیاء بوده است یعنی یکی از مشترکاتی که بین همه انبیاء است و از صفات نبوّت بود محبّت به زنان بود. این جمله که از پیامبر(ص) نقل میشود که در دنیای شما برای من هیچ چیزی ارزش ندارد و اگر بخواهم به چیزی ارزش بدهم نماز است و عطر است و زن؛ و اینجا روشن است این بُعد جنسی زن نیست، چون کنار نماز آمده، همه مردان دنیا علاقه به زن دارند این که افتخار وهنری نیست، این که پیامبر(ص) زن را کنار نماز و عطر میآورند. میگوید اگر در این دنیا بشود به سه چیز توجه کرد و سه چیز دوست داشتنی بخواهم در این دنیا انتخاب کنم نماز است و عطر است به عنوان جلوة جمال الهی. این تعبیر خیلی مهم است از امام صادق(ع) نقل شده که «زنان از مردان، به خداوند نزدیکترند» این روایت را نمیدانم شنیدید یا نه «زنان از مردان به خداوند نزدیکترند» از امام صادق(ع) پرسیدند چرا؟ فرمودند چون مهربانترند. سهم بیشتری از رحمت الهی اینها بردهاند و اگر در رفتار زنان نسبت به دیگران، نسبت به همسر و فرزندشان، نگاه کنی عطر خداوند را بیشتر استشمام میکنید. قساوت و خشونت در زنان کمتر است، زنان، بیشتر تجلّیبخش صفات رحمت الهیاند. زن به خداوند نزدیکتر است. لذا باز در حدیث قدسی است که وقتی خداوند میخواهد رحمت خودش را به بشر، میزان محبت خود را به انسان، انساندوستی و بشردوستی خداوند را میخواهد بفرماید مثالی که در حدیث قدسی هست این است که اگر بشر و انسان میخواهد بداند که چقدر دوستت دارد نگاه کن به عشق مادر به کودکش. تنها مثالی که خداوند میگوید میتوانم بزنم که شما بفهمید – بشر و انسانها- بفهمید که دوستتان دارم به مادر نگاه کنید و عشق او نسبت به نوزاد و کودکش. این یک قطرهی کوچکی است از اقیانوس عشق من به شما. یعنی خداوند وقتی مثال ملموس برای بشر میخواهد بزند میگوید به زن نگاه کن، به مادر نگاه کن. خودش را فدای بچه میکند. این جز عشق چیست؟ این یک قطره کوچکی از عشق من به همه انسانها و بشریت است. به من اینطوری نگاه کنید. راجع به همسر همینطور. راجع به دختر. در روایت داریم مردی و خانوادهای که صرف رشد و تعلیم و تربیت دختر میکند پاداش الهی او به اندازه تلاشی است که برای رشد و تعلیم و تربیت دو یا سهتا پسر میکند. این روایت در آن زمانی که زن و دختر مایهی ننگ بود هست. الآن به شما بگویم در مدرنیته هم همینطور است زن را به خاطر جنسیت و بدنش در فیلمها در شرایط، جلوی ویترین میآورند به خودش کاری ندارند به بدنش کار دارند. حجاب که حکم الهی است همه انبیاء این را گفتهاند در کتاب مقدس، در شرق، غرب، بودیزم، هندوئیزم، در عرفانهای آفریقایی، سرخپوستی، در مسیحیت، یهود، همه جا، هرجا بروید صحبت از حجاب و پوشش زن است، بدن زن قداست و حرمت دارد چون از طریق این بدن است که خداوند انسانهای جدید خلق میکند. اسم «هوالخالق» از طریق بدن زن تجلّی میکند. حرمت این بدن باید حفظ شود. این برای همین است که زن در عرصهی اجتماع میآید، حقوقی دارد، وظایف اجتماعی دارد اما زنانگی او و جنسیت او باید تحتالشعاع انسانیت قرار بگیرد. جنسیت برای همسر است برای بقیه مردها نیست که انسان دستمالی بشود. چنانکه در مورد مردش هم همینطور است. اصلاً حجاب برای تقدم انسانیت بر جنسیت در عرصه عمومی است. دقیقاً برای حفاظت از زن، و تأمین، ایجاد یک پوشش علیه چشمان فاسد است تا بدون این که به زن اهانت جنسی شود و مصرف شود یا ابزار لذت مفت مردان فاسد قرار بگیرد بتواند به عرصه عمومی بیاید و به وظایف انسانیاش عمل کند و به حقوق اجتماعیاش برسد. همه اینها در دفاع از زن است، حرمت زن، کرامت زن. راجع به دختر هم میفرماید که، آن زمان که دختر داشتن یک پوئن منفی بود و کسی برای دختر ارزش قائل نبود که او را مثلاً تعلیم و تربیت و درس بگذارند، پیامبر(ص) فرمود هرکس یک دختر را تحت پوشش تعلیم و تربیت و حمایت قرار بدهد پاداش او دو برابر یا سه برابر کسی است که پسر را تحت حمایت تعلیم و تربیت قرار میدهد. یعنی یک فضاسازی برای تعلیم و تربیت و رشد دختر. یا میفرماید بین بچههایتان تفاوت قائل نشوید اما اگر قرار شد تفاوت قائل شوید دختر مقدم است. پیامبر(ص) فرمودند که اگر از بیرون هدیهای، سوغاتی میآورید ولو چیز کمی، پولی ندارید سوغات کمی میآورید وارد خانه که میشوید اول هدیه دختر را بدهید بعد پسر را. همه اینها دارد نشان میدهد که در آن جامعه وحشی، که قرآن میگوید وقتی دختر به دنیا میآمد رنگشان میپرید! شرمنده میشدند، بعد که میگفتند دختر که نه، در جاهلیت اصالت با ثروت و قدرت است مثل جاهلیت مدرن. دختر هم که در عرصه ثروت و قدرت و جنگ، از پسر کم میآورد چون اصلاً کار دختر این نیست پس ارزش پسر بیش از دختر است دختر ارزشی ندارد، دختر یک نقطه ضعف است. جنگ میشود میآیند دخترهایمان را برمیدارند میبرند، دختر خرج روی دست ما میگذارد، تولید ثروت که نمیکند، مصرف میکند، تولید قدرت هم که نمیکند، یک نقطه ضعفی برای هر قبیله و هر خانواده است میآیند دخترهایمان را برمیدارند میبرند. اصلاً این یک تهدید است. پسر به دنیا میآمد یک فرصت بود دختر به دنیا میآید یک تهدید بود. چرا چون معیار، ماتریالیزم بود. اصالت ثروت و قدرت! پیامبر الهی و قرآن آمد این منطق نادرست را بهم ریخت. معیار انسانیت است. این بخش عرایضم زیادی طول کشید اما دانستن اینها و انتقال آن به مخاطب مهم است.
داستانی که انبیاء آمدند گفتند میگویند ما لذّت را به رسمیت میشناسیم اما محور این داستان، کمال و تکامل است نه لذّت. کمال، لذّت را ویراستاری و وتو میکند و حمایت میکند نه لذّت کمال را ویراستاری و وتو کند. جایی که هم کمال است هم لذّت، که خب هر دو قبول دارند. مثلاً مادر بچهاش را دوست دارد به بچهاش رسیدگی میکند این هم کمال است و هم لذّت است. لذّت مادری میبرد، اگر لذّت نمیبرد که حاضر نبود این مشکلات را تحمل کند. اگر بچه را کنار بیندازند لذت نمیبرد زجر میکشد در عین حال این بستر تکامل هم هست مادر با مادری کردن دارد به خداوند نزدیک میشود. مادر با مادری کردن و مشقّات مادری درست است که عشق خودش و غریزه خودش را ارضاء میکند ولی در عین حال دارد رشد میکند دارد انسانتر میشود. اگر به این مقوله توجه کند یعنی نیّت، انگیزه، رو به خدا و رو به حق باشد. اما آمدیم یک جایی شد این دوتا موقتاً با هم دیگر سازگار نبودند لذت تو در این است که بچهات را دور بیندازی! یا اصلاً بچه نیاوری، کلاً فقط به این دلیل. حالا یک وقت کسی میگوید نمیخواهم بچه بیاورم یک برنامهای برای زندگیام دارم میخواهم بعداً باشد، آن عیبی ندارد اما یک کسی بگوید کلاً بچه نمیخواهم برای این که خوشم نمیآید، شوهرش هم بچه میخواهد ولی این میگوید من نمیخواهم برای این که اینجوری راحتتر است. چنانچه یک خانمی طلاق گرفته بود گفته بود اگر بچه بیاورم ده سال از ازدواجش گذشته بود مرد گفت ما داریم از هم جدا میشویم من به چه سنی برسم بچهمان به دنیا بیاید. ما ده سال است که ازدواج کردیم میگویم بچه بیاوریم میگوید نه، به مهمانیها میروم هیکلم خراب میشود! سالها پیش من راجع به این، مردهشور هیکلت را ببرند که همه چیز را خلاصه در این قضیه کردی، انسانهای دیگر هم مهم نیستند. بعد برداشتند از قول من نوشتند که فلانی گفته خانمهایی که نمیخواهند بچه بیاورند مردهشور هیکل همهشان را ببرند! این هم فضای مجازی. فضای دروغ، خیانت. الآن شما بروید توی گوگل بزنید اولین یا دومین چیزی که نقل میشود برای این که ما را بشناسند این جمله است. 10 سال – 15 سال پیش این جمله را گفتیم، پرونده خاص بود داشت به طلاق میکشید میگفت ما ده سال است داریم میگوییم 30 ساله بودم ازدواج کردم الان 40 سالم هست میگویم بچه بیاوریم میگوید نه من مهمانی میروم باید هیکلم مناسب باشد که دوستانم بگویند تو روی مد هستی! این راجع به آن بود و الا بچه آوردن و نیاوردن برنامهریزی میخواهد، اسلام نگفته همینطور پشت سر هم فرت و فرت تا میشود بچه بیاوری بیاور! 20 تا – 30 تا. از آن طرف هم نگفته که نیار. این را به شما بگویم ما راجع به این قضیه هم در قرآن و هم در حدیث، هم له، و هم علیه کثرت اولاد دلیل شرعی داریم ضمن این که دلیل عقلی هم داریم. اینها با هم تناقض هم ندارند. روایت از پیامبر داریم در یک موردی فرمودند فلانی را دعا کن، فرمودند خدا به او اولاد بده. مورد دیگری داریم پیابمر(ص) یک کسی را خواستند نفرین کنند فرمودند خدا اولاد او را زیاد کند! هر دو در روایت ما هست. کی، برای کی، و در چه شرایطی، این اولاد زیاد نعمت است و کجا نقمت است و گرفتاری است. این هم حواسمان باشد چون بعضیها میگویند وقتی اینها جمعشان کم است آیه و حدیث میآورند که بچه بیاورید وقتی که زیاد میشود باز میروند میگردند یک آیه و حدیث پیدا میکنند که بچه نیاورید. نه آقا، هر دویش هست، منتها اگر عقل نداشته باشی بین اینها تناقض میبینی یا این را به جای آن و آن را به جای این بکار میبری. اگر عقل هم داشته باشی میفهمی آنجایی که دارد میگوید برای چه شرایطی است و اینجا برای چه شرایطی است. شرایط جامعه و خانواده فرق میکند. الآن ما رشد جمعیت منفی شده است مثل کشورهای غربی شدیم یعنی 30 سال دیگر اکثریت ملت ایران پیر و پاتال هستند با سرم و عصا، این مهدکودکها و کودکستانها همه باید خانه سالمندان بشود! خب این یک حکم دارد در یک شرایطی که یک دفعه رشد جمعیتتان 5/3 درصد شده، رکورد جهان، و مدرسه برایشان نداری 4 شیفته برایشان مدرسه میگذاری. آن یک حکم دارد. اجتهاد یعنی همین. شعور دینی یعنی همین. همینجا میخواستم از شما خواهش کنم چون بالاخره این طرف و آن طرف میروید یکی از اشتباهاتی که خانمهای مبلّغ و منبری و طلبهها میکنند این است که توی هر موضوعی که هوس میکنند دستشان را توی کشکول میکنند یک حدیث درمیآورند بعد به سند آن کاری ندارند، به معنای آن کاری ندارند، بعد به ارتباط این با احادیث دیگر، با قرآن، با عقل با شرایط موجود، با این که این مخاطب کیست، همینطوری حدیث میخوانند. سابقاً حدیث خواندن اجازه حدیث از استاد میخواست یک چیزی مثل اجتهاد بود بعد از 20 سال ممارست استاد میگفت اجازه نقل حدیث دادم به شخص ایشان فقط، و فقط نقل این مثلاً 15 حدیث، نه احادیث دیگر. یعنی دیگر مطمئن هستم این 15 تا حدیث درست است و ایشان هم درست معنای اینها را فهمیده و وقتی میرود یک جوری حدیث نمیخواند که مخاطب بیدین بشود و بگوید عجب دینی اینها دارند! آقا آیات قرآن و بعضی از احادیث بدون عقل و بدون شناخت شرایط مردم را میشود بیدین کرد. من خودم کاملاً این کار را بلدم. یعنی جلسه قرآن میگذارم کاری میکنم مخاطب کلاً بیایمان بشود! همهاش را هم از قرآن میگویم. منتهی قرآن با عقل است، قرآن همه آیات را فهمیدن است، حدیث را دانستن است، شعور داشتن است، مخاطب را بشناسیم. مگر به هر مخاطبی هر چیزی میگویند. مثل این که برای بعضیها فرق نمیکند که چه کسی جلوی آنها نشسته و راجع به چه موضوعی و با چه کسی حرف میزنند. در حالی که خود اهل بیت(ع) فرمودند اگر از ما چیزهایی نقل کنید که مخاطب نفهمد یا ظرفیت آن را نداشته باشد یا اصلاً خودت هم نمیفهمی و آنها باعث شود از ما رویشان را برگردانند و بیدین شوند شما در کفر آنها و در تمام گناهان آنها شریک هستید. مگر انبیاء هر حقیقتی را با هر کسی و هر جوری هر وقتی میگفتند؟ اصلاً وقتی تقیه معرفتی میگویند واجب است، وقتی میگویند «کَلَّموا الناس علی قدر عقولهم...» یعنی ظرفیت عقلی مخاطب را ما باید بفهمیم ضمن این که اصلاً خودت چقدر ظرفیت عقلی داری؟ در بعضی از این جلسات تبلیغهای آقایان و خانمها این را دیدم و شنیدم، مخصوصاً خانمها که همینطوری حدیث میخواند، آیه میخواند، بلد نیست خب از آن طرف هم آنها مثل شیاطین نشستند. اخیراً دیدید صحبت یکی از خانمهای مبلّغ را در فضای مجازی گذاشتند نمیدانم شاید آن هم ساختگی باشد بنده خدا حواسش نبوده عصبانی شده یک چیزی گفته، همان حدیث که اگر شوهر تو از تو راضی نباشد نماز و روزههایت هم روی هواست! همین را دو جور میشود نقل کرد. یک جور این که عجب، مردسالاری است ما نماز و روزه و هر کار هم بکنیم باز این آقا باید تأیید بفرمایند تا خدا قبول کند! خدا گفته هرچه آقایتان بگوید! واقعاً معنی این حدیث این نیست. یک جور دیگر، همین حدیث را درست بفهمیم و معنا کنیم، و آن این که دارد به زن میگوید چنانکه به مرد هم دارد جداگانه میگوید، دارد به زن میگوید یک وقت فکر نکنید تکامل معنوی تو ارتباطی با زندگی عینی و واقعی تو ندارد فکر نکنی تو میتوانی حقوق نزدیکترین شخص به خودت را که همسرت هست رعایت نکنی و در عین حال به تکامل معنوی برسی! اشتباه نکن. حقوق مادی و رشد معنوی با هم است. نمیتوانی به همسرت ظلم کنی و حقوق همسرت را نادیده بگیری و بگویی به جایش من دارم حسابهایم را با خدا صاف میکنم! نمیتوانی. ببینید این حدیث چقدر زیباست، چقدر مترقّی است چقدر درست است، چقدر منطقی و چقدر اخلاقی است. اصلاً دغدغه اصلیاش رشد زن است. عین همین حرف را به مرد میگوید. میگوید تو نمیتوانی اهل دعا و ذکر و نمازشب باشی در حالی که حقوق همسرت زنت را رعایت نمیکنی. به هر دویشان میگوید. ببینید چه حدیثی را کجا بگوییم؟ چطوری معنا کنیم؟ «جهاد المرء حُسن التبعل» خب همین را میشود دو جور توضیح داد، بد و خوب. منفّر و مبشّر، مشوّق. پیامبر(ص) وقتی حضرت امیر(ع) یا معاذ را میفرستند یمن، چندتا توصیه دارند فرمودند دین را طوری معرفی کن «بَشّرهُم ولا تُنَفّرهُم» حقیقت را بگو اما یک جوری نگو متنفّر بشوند. نفهمند چه میگویی. بشارت بده. همین قرآن و سنت را ا هل بیت(ع) و حضرت فاطمه(س) را دو جور میشود در این جامعه معرفی کرد. یک جور این که تا اسم فاطمه(س) بیاید بگویند خیلی خب خدا بیامرزدشان رد شویم! یک جوری هم بگویی که بگویند بایست، هیچ جا دیگر نمیخواهد بروید! همه حقیقت را فاطمه(س) گفت همینجا بایست اصلاً جلوتر هم نرفتی نرفتی. با فاطمه(س) همه چیز حل شد. حضرت فاطمه(س) فرمودند که مردان به اندازهی میزان احترامشان به زن درجهبندی میشوند. یک تعبیر دیگر از حضرت فاطمه(س) نمیدانم این روایت را خودتان شنیدید یا اگر شنیدید جایی گفتید یا نه؟ از ایشان سؤال میکنند که معیار جامعه دینی چیست؟ فرمودند یک شاخص آن این است که همه مردم وقتی که صبح از خانه بیرون میآیند با لبخند از خانه بیرون بیایند. این روایت را دیدید؟ ندیدید؟ 6 تا دهه فاطمیه میگیریم حضرت فاطمه(س) هنوز بین در و دیوار گیر کرده! و آن یک بُعد است و آن مظلومیت ایشان است. و این که چرا ایشان بین در و دیوار ماند. اگر این خانم مؤثر نبود چطور میشود قلهی قدرت سیاسی آن موقع، تنها مسئلهاش فاطمه است. یک دختری که طبق روایت مشهور 18 سال دارد و سنش از همه شما شاید کمتر بوده، چه کار کرده که تمام جناحها و جریانهای اصلی قدرت و سیاست آن نهضت عظیم بعد از پیامبر(ص) همه حواسشان به ایشان است؟ آخرش هم با آن قضایایی که پیش آمد هی میخواهد از ایشان معذرتخواهی کنند و ایشان یک جمله بگوید آقا ما بخشیدیم! خب این زن چه کرده است که شده مرکز سیاستگذاریهای له و علیه. چه شخصیتی دارد که پیامبر(ص) میفرمایند اگر میخواهید بدانید مسیر خدا و ضد خدا کجاست؟ ببینید فاطمه کجاست. نه این که چون دختر من است، خب ایشان دختران دیگری هم داشتند، چون فاطمه، فاطمه است رضا و غضب او، شاخص رضا و غضب خداوند است. میدانید معنی این چیست؟ بعضیها فکر کردند که یعنی خدا دنبال حضرت فاطمه راه میافتد! عکس است، فاطمه(س) فانی در خداست، فاطمه(س) غضب و رضایت شخصی ندارد فاطمه(س) به چیزی خشم میکند که خدا از آن خشمگین است، فاطمه(س) به چیزی رضاست که خدا به آن رضاست. بعضیها فکر کردند یعنی شیعه دارد میگوید که حضرت فاطمه(س) اینقدر پارتیاش زیاد بوده که خدا گفته که ما که دیگر چیز نداریم هرچه ایشان بگوید، ما دنبال فاطمه راه میافتیم اگر ایشان راضی است ما هم راضی هستیم اگر ایشان ناراضی است ما هم ناراضی هستیم! یا فکر میکنند که چون پیامبر(ص) پدر ایشان است میگوید هرکس من را قبول دارد باید این را قبول داشته باشد! خیر آقا. اگر این باشد که اصلاً خلاف توحید و عدالت است با خداشناسی ما سازگار نیست، با پیامبرشناسی ما هم سازگار نیست. علتش این بوده که فاطمه(س) حالا میگفتند فاطمه(س) فاطمه است این حرف از یک جهت درست است من از یک جهت دیگر میگویم فاطمه، فاطمه نیست. فاطمه(س) فانی د رخداست. فاطمه(س) تجلی در خداست هیچی برای خودش نمیخواهد لذا پیامبر(ص) فرمود اگر میخواهید ببینید خدا از چه راضی است ببینید این چه میگوید؟ چون این برای خودش هیچی نمیخواهد هرچه هست خداست.
یک نکتهای که من میخواهم در این فرصت باقی مانده خدمت شما عرض کنم در آن سخنرانی مشهور حضرت زهرا(س) که دارند حکمت احکام الهی را بیان میکنند که خود این خیلی جای بحث دارد. ما در حوزهی الهیات در غرب و شرق عالم یک سؤال مهمی داریم و آن این که آیا فرمان خداوند حالا غیر از این که اصلاً خداوند فرمان داده، اصلاً یعنی چه خدا به انسان فرمان میدهد. خدایی که میلیاردها میلیارد منظومهها، کهکشانها دارد که میدانید میگویند تا الآن چند هزار میلیارد سرعت نور تا الآن عرض جهان را برایمان مسلّم شده است. میدانید یعنی چه؟ یعنی بعضی از این روشناییهایی که میبینید اینها یک ستاره نیست یک کهکشان است گفتند تا الآن چند میلیارد کره مثل کرهی زمین فقط دیده شده است که ما اصلاً نمیدانیم آنجاها چه خبر است؟ حیات هست نیست؟ چه خبر است. گاهی این کرات که با همدیگر یک منظومه و بعد کهکشان تشکیل میدهند گاهی که شما از دور این کهکشانها را به شکل یک نقطه نورانی میبینید کل این کهکشانها روی هم مثل الکترون و پروتون و نوترون داخل هسته اتم است، باز اینها روی همدیگر از بیرون اگر دیده بشود همهاش به شکل یک نقطه دیده میشود. یعنی کسی از هزاران میلیارد کیلومتر نوری نگاه کند اگر کسی هست شاید هم باشد نگاه میکند، کل این منظومهها را با هم که ما نمیدانیم عرض و طول آنها چقدر است همه اینها را به شکل یک ستاره میبیند این است جهانی که ما اصلاً نمیدانیم چیست. بعد سؤال این است آیا واقعاً خداوند ما را در زمین که اصلاً این وسط چیزی نیست ما را دیده؟ بعد با ما حرف زده؟ ما در محضر او هستیم؟ این چیز عجیبی است. شما خیلی دیدگاه دارید، این اصلاً معنی ندارد که خدا فرمان داد! مگر ما شأنی داریم اگر خدایی هست مگر ما شأنی داریم که به ما فرمان بدهد بعد حساب و کتاب، بعد پیامبر سراغ ما بفرستد بعد به ما راه بدهد که چطوری من را بشناسید به من نزدیک شوید بعد بگوید تو داری در خانه یا بیرون خانهات داری به همسرت و به فرزندت و به جامعه خدمت میکنی برای من اگر باشد تو آینه من میشوی. خب ما کجا؟ تو کجا؟ اصلاً ما کی هستیم؟ همه دنیا روی هم اصلاً چیه؟ این که امام(ره) مدام میگفت ما همه هیچیم، هرچه هست اوست، وقتی که به ما میگوید بگویید «إنّا لله...» خیلی منّت سر ما گذاشته، که بگویید ما هستیم و الله هست و ما برای الله هستیم. امام میگفت شما نمیدانید در همین «انّا لله» که خداوند میفرماید چقدر منّت سر ما گذاشته است که به ما گفته بگویید «إنّا» ما، ما برای تو هستیم «و إنّا إلیه راجعون» و داریم به دامن تو برمیگردیم. آغوش باز کن. بعد این فاطمه میشود نماد این خدا در زمین. بعد ایشان دارد مسائل زندگی را تعریف میکند. بعد زندگیاش هم ساده است میگوید من و علی روی پوستین گوسفند میخوابیدیم کف اتاق ما که فرش نداشتیم ماسه نرم ریخته بودیم یک اتاق کوچک یک خانه گِلی کوچک شده مرکز توجه خداوند در زمین. بعد آنجا حضرت فاطمه(س) فرمودند یکی از تعاریف جامعه دینی این است هرکس در یک جامعه اسلامی و شیعی هرکس با هرکس روبرو میشود باید لبخند بر چهره او ببیند، با لبخند با هم روبرو شوید. ما همیشه فاطمه گریان را دیدیم که آن گریه فاطمه هم، گریهی انسانساز است. گریه فاطمه هم با گریه من و شما فرق میکند. برای این که کتک خورده، یا برای این که خانم خلیفه نیست و برای فدک و... برای اینها که ایشان گریه نمیکند. چنانچه نقل شده که پیامبر(ص) فرمودند فاطمه جان جبرئیل اینجاست میگوید هرچه فاطمه از خدا میخواهد بگو بخواه اجابت میشود. حضرت فاطمه(س) یک تأملی فرمودند گفتند هیچ چیز نمیخواهم فقط یک چیز، «ألنظر إلی وجهک کریم» خداوند اجازه بدهد که نگاهش کنم بیشتر نگاهش کنم من از خدا هیچی نمیخواهم. یک خواسته از خدا دارم که او را نگاه کنم مثل یک عاشق، بوجهه الله. من نظر به وجهه الله را میخواهم. بعد بیاید برای فدک گریه کند و برای خلافت گریه کند؟! دارد برای بشر گریه میکند. بشری که با غصب خلافت علی(ع) تا آخرالزمان مظلوم شد، بویژه مسلمین. خب ایشان میگوید همه با لبخند با هم روبرو شوید، جامعهای که هرکس آن را میبیند به او آرامش بدهد نه استرس! به هم شادی منتقل کنید نه غم.
حالا من اینجا یک سؤال طرح میکنم، ببینید پس آن نکته، اینجا عرضه و تقاضاست، آری و نه. آری، جذب و دفع. بالاخره آمدی یک انسان را تربیت کنی و تعلیم بدهی، هدایت کنی، یک جوری باید حرف بزی که این بفهمد نه یک جوری که نفهمد یک جوری که با فطرتش سازگار باشد نه اینجوری که ضد فطرت بشر حرف بزنی. یک جوری که استعدادش را در نظر بگیری، «علی قدر عقولهم» میزان شعورش را بفهمی. مگر با هرکسی، هر چیزی را میتواند هرجوری بگوید. بالا میآورد. ذهن معدهی روح است. همینطور که این معده برای جسم است اگر یک چیز نامناسب زیادی به او بدهی، بهترین غذا را هم به او بدهی بالا میآورد، پس میزند باید ظرفیت این معده و این مزاج را رعایت کنی. در بحثهای فرهنگی، دینی، هنری، تربیتی، اخلاقی، این خیلی چیز مهمی است. حالا تازه فرض بر این که ما که میخواهیم بگوییم یک چیزی سرمان میشود – خودم را میگویم – خب معدهی او را باید رعایت کنی وگرنه بالا میآورد. فرمودند حرام است هر چیزی را به هرکسی بدهی تازه اگر خودت فهمیدی. باید ببینید او چه برداشتی میکند شما ممکن است یک چیزی بگویید او چیز دیگری میشنود. میخواستم بخشی از خطبه ایشان را عرض کنم، همهاش به مقدمه گذشت. اینجا این جمعبندی را بکنیم. انشاءالله خطبه را یک وقت دیگری میگویم.
این جمعبندی را داشته باشیم که رعایت مخاطب آری یا نه؟ آری و نه. آری به چه معنا؟ رعایت مخاطب این که آقا آنچه که تو میگویی همانی است که او میشنود؟ آن چیزی که او میشنود همان چیزی است که تو گفتی یا یک چیز دیگر دارد میشنود؟ شرایط روحی و روانیاش، شرایط اجتماعیاش، شرایط اقتصادیاش. مثلاً الآن فرض کنید ما رفتیم با این مرتاضهای بودایی و هندو به من گفته که یک کلام بگو اسلام چیست؟ از آن طرف رفتیم با کمونیستها و مارکسیستهای آمریکای لاتین، «چگوآرا» و «فیدل کاسترو» و این تیپها. او هم همین سؤال را کرده، به نظر شما به هر دوی اینها بخواهی اسلام را بگویی باید از یک جا شروع کنی؟ هرگز. باید ببینید دغدغه او چیست؟ این درست است. چرا فصاحت و بلاغت از معجزات قرآن است؟ چرا علی(ع) و فاطمه(س) قویترین سخنرانان جهان عرب هستند؟ بیانشان و قلمشان. نگفتند که ما حرفهایمان درست است حالا دیگر هرطور گفتیم گفتیم. پراندیم! نه؛ لفظ به اندازه محتوا در آن اعجاز است. همین سخنرانی حضرت فاطمه(س) جزو نمادهای رده 1 ادبیات عرب است. آن هم که ایشان ننشستند متن سخنرانی بنویسند بعد بیایند بیرون سخنرانی کنند. در آن حالات، در آن وضعیت، اشک میریخته و این سخنان را میگفتند. حالا بگوییم آقا محتوایش فلان است نمیدانم کی اسم این را خطبه فدکیه گذاشته است. خیلی عصبانی هستم از دست کسی که این اسم را روی این خطبه گذاشته. شاید خواسته علامت بگذارد که با چیزهای دیگر قاطی نشود. این خطبه فدکیه نیست. یعنی این سخنرانی همهاش برای فدک شده؟ فدکی که وقتی علیبنابیطالب(ع) خلیفه شده پس نگرفته، گذاشته توی بیتالمال بوده، نگرفته. خب اگر مسئله اصلیتان فدک بود خب الآن فدک را بگیر! الآن دوران خلافت شماست حق اهل بیت را بگیرید. نگرفت که بگوید بحث ما فدک نبود. بنیعباس از موسیبنجعفر(ع) پرسیدند که میشود بگویید مرز فدک کجاست که تسویه حساب شود و این دعواهای حضرت فاطمه(س) تمام شود! فرمودند اگر بگویم مرزهای فدک کجاست واقعاً میدهی؟ گفت بله. گفت از آمودریا تا مدیترانه! یعنی بحث ما باغ و مِلک و سر زمین نیست، سر حقوق ملت اسلام است. بحث سر نحوهی حکومت کردن است. این فدک است. حالا آنجا آن الفاظ زیبا، آن محتوای زیبا، ما گاهی در محتوا مشکل داریم منطقی بودن محتوا اصلاً معلوم نیست این منطقی است یا نه؟ اصلاً این حرف غیر منطقی را خدا زده؟ گاهی جوری آیه و حدیث من میشنوم خودمان بحث میکنیم که یک آدم معمولی نمیتواند این حرفها را بپذیرد. خب یک مسئله دیگر هم هست بسا کسانی که دارند با معیارهای مادی نگاه میکنند نمیتوانند بپذیرند. آن چه؟ آیا آنجا هم ما معنویات را پایین بیاوریم، ملکوت را بر مُلک عالم تطبیق بدهیم تا اینها بفهمند و خوششان بیاید؟ نه. این میشود تحریف دین. در برابر دوتا جریان؛ یکی جریانی که میگوید هرچه از احکام میگویند انجام بده ثواب دارد! یعنی همهاش احاله به آخرت است. او میگوید اگر اصلاً آخرتی نبود چه؟ رفتیم و نبود چه؟ من فرض را بر این بگذارم که فقط دنیاست من که هنوز خدا و آخرت را قبول نکردم شما چرا میگویی این سبک زندگی بهتر از سبکهای دیگر است؟ الآن که مخصوصاً مردم با همه سبکها آشنا هستند سالی ده – پانزده میلیون دارند میروند خارج میآیند، پای اینترنت، ماهواره، فیلمهای سینمایی، و... دیگر کسی نمیتواند بگوید سبک زندگی فقط همین است که ما اینجا داریم. نه دیگر، الآن همه میفهمند دهها نوع سبک زندگی است، مقایسه هم میکنند و در مواردی هم میگویند نکند آنها بهتر است. حضرت زهرا(س) که احکام را میگویند استدلال هم میکنند که چرا؛ دارند به دو تا شیوهی – به تعبیر شما – الگوی تولید فرهنگ، دارند اعتراض میکنند. مثلاً راجع به همین مادر، والدین میفرمایند احترام به والدین واجب شد برای این که سَخَط الهی – حالا الهیاش را هم نگفتند – فرمودند سُخط، خشم، خشونت، ریشهاش کَنده بشود و بعد میفرمایند ارتباط با فامیل و بستگان بعد دوتا حکمت برای آن ذکر میکند یکی عمرتان طولانی میشود و امید به زندگی بیشتر میشود وقتی که روابط فامیلی برقرار باشد، روابط انسانی، قطع رحم نباشد، و بعد میفرمایند یکی تعدادتان جمعیتتان زیاد میشود یعنی کثرت، آرامش، طول عمر. این را برای وجوب صله رحم میآورند. – دیگر فرصت نشد وارد این محتوا بشوم – با چندتا سؤال عرایضم را ختم میکنم چندتا پیشفرض در این نحوهی تعبیر است که حضرت فاطمه(س) اینجا فرمودند، یکیاش این است با این دوتا دیدگاهی که افراط و تفریط میکنند در نحوه تبلیغ ارزشهای دینی، هر دو هم میگویند ما متدین هستیم، آن بیدینها را کاری نداریم، یکی وجه صرفاً آخرتگرا و ارتباط دنیا و آخرت را اصلاً نمیفهمد. من اسم آن را گذاشتم سکولاریزم اخباری. که اینها هم سکولاریست هستند هر چیزی که میگویی فقط به آخرت آن را وصل میکنند! مثل این که ما اشتباهی در دنیا افتادیم! در پروژه خدا یک خطایی رخ داده، 50- 60 سال دنیا این وسط اشتباهی از دستش در رفته! یک خطای کلامی، یک نگاه الهیاتی غلط است که انگار خدا نمیخواسته دنیا را درست کند همینطور اشتباهی شده از دستش در رفته! بعد گفته حالا که از دست ما در رفت شما لااقل مواظب باشید از دست شما در نرود! خطای منِ خدا را من و شما را جبران کنید. هرچه احکام میگوید مثلاً گفتند دروغ نگویید، لبخند بزنید، توهین نکنید فقط اینها را به آخرت گره میزنند یعنی میگویی چرا؟ میگوید ثواب دارد. این یک نگاه است. نمیگویم این نگاه غلط است اما این همهی حقیقت نیست. از درون این 3 – 4تا خطای بزرگ بیرون میآید این نگاه سکولاریزم را تئوریزه میکند کاملاً دارد بین دنیا و آخرت، نه تفکیک، بلکه انشقاق ایجاد میکند و میگوید اینها اصلاً ربطی به هم ندارند. یکی هم آن نگاه روشنفکری که تحت تأثیر سکولاریزم مدرنیته غرب الآن کاملاً قرار دارد، یا چپ است یا راست، اصالت را به دنیا داده، یعنی هر حکم شرعی که شما میگویید میگوید خب الآن بگو جرینگی توی دنیا فایدهاش چیست؟ چه سودی دارد؟ چرتکه میاندازد. بعد میگوید من باید این را مقایسه کنم با سودهای منافع مادی شخصی جرینگی در سبکهای زندگی دیگر، آن وقت تصمیم میگیریم که کدامیک از احکام اسلام و خدا، خودمان بگوییم نسخ شده و دیگر نیاز ما به دین نیست، ما میگوییم به چه نیاز داریم؟ خدا لازم نیست به ما بگوید شما به چه نیاز دارید؟ خدا میگوید به همهی اینها نیاز داشتی که فرستادم. ما میگوییم نه، نیاز ما به دین، انتظار ما از دین، ما تعیین میکنیم که کجاها به دین نیاز داریم یا نه؟ انتظار ما از دین مهم است، نه انتظار خداوند از ما. این دوتا نگاه است. نگاه مادی میگوید تمام دین که به درد نمیخورد، فرض کنیم اصلاً اجمالاً بخشی از آن راست هم بوده، ما الآن نگاه کنیم، میخواهد بگوید نواندیشی فکری، دین را به روز کنیم، عصری کنیم، امروزی کنیم. میگوییم خب چه کار کنیم امروزی کنیم؟ میگوید امروز دیگر حجاب فلان! امروز دیگر دوست دختر و پسر فلان! ازدواج فلان! امروز دیگر قمار، فحشا، رشوه فلان! امروز دیگر ربا جزو ذات اقتصاد مدرن است! نمیشود. خب جواب همه اینها این است که آقاجان اینها برای امروز نیست اینها اتفاقاً برای دیروز بوده، چون این احکام دیروز آمده نه امروز. همه اینها دیروز بوده است. در خارج از کشور در یک سمیناری بودم یکی از همین فیلسوفان دین، از این فیلسوفان جوان که معمولاً بیدین هم هستند راجع به فلسفه دین حرف میزنند گفت ببینید انسان مدرن و انسان سنتی تغییر کرده، بشر جدید با بشر قدیم... حتماً در عرصهی تجربه، صنعت، حتما تغییر کرده است اما کجا ذات انسان تغییر کرده است؟ ارزش و ضد ارزشهای کمال و سقوط انسان کجایش تغییر کرده است؟ بعد گفت که الآن اینجایش. ایشان میگفت یک زمانی شما مقولهای داشتید به نام سود حرام، مکاسب محرّمه مثلاً – به تعبیر ما – یک زمانی چیزی بود به نام ربا. یک زمانی همجنسبازی چیز بدی بود، امروز بشر پیشرفت کرده، مدرن شده، امروز خانوادهی سنتی هستهای اینها مضرّ است و فایده ندارد. امروز مسئله جنسیت حل شده، مؤنث و مذکّر بودنت مهم نیست. گفتم از کجا فهمیدی اینها الآن حل است، حل مسئله به چیست. وقتی یک کاری را میکنی یعنی حل شده؟ یعنی الآن اگر یک کسی با کله توی چاه مستراح برود یعنی این مسئله را حل کرده؟ مسئله مستراح حل شد؟ آقا ما قبلاً خودکشی مشکل داشته الآن مشکل ندارد، ببین الآن خودم را کشتم. از کجا فهمیدی مشکل دارد یا ندارد؟ تازه اگر فقط در اِشِل دنیا هم نگاه کنی هزارتا مشکل دارد اگر آخرتی هم نبود در دنیا هزارتا مشکل دارد. گفتم این مدرنیته شما بر سر اخلاق چه آورده است؟ سنتتان هم به درد خودتان میخورد. ما نه سنت شما را قبول داریم نه مدرنیتهتان را. یک چیزهایی از سنت شما را قبول داریم یک چیزهایی از مدرنیتهتان را. یک چیزهایی از هیچ کدامتان را. ما اصلاً به تقسیم سنت و مدرنیته شما قائل نیستیم. بعد گفتم سؤال میکنم این چیزهایی که الآن شما میگویید جنسیت مدرن، انقلاب پست مدرن در مسائل جنسی، تهش همان کار قوم لوط است اسم آن را عوض کردی. شما که خیلی مدرن شدی به هزاران سال قبل از اسلام برگشتی. آخر این چیست. گفتم تمام این قوم نوح، لوط، قوم شعیب، صالح، اینها همه، همهی این کارهایی که شما میگویید مدرن است همین کارها را میکردند. کدام یک از اینها جدید است و مدرن است؟ چه حل شده؟ مگر هر کاری را که کردید یعنی حل شد؟ باید توضیح بدهید سؤال چه بود جواب آن چیست، بعد از کجا میفهمی که یک مسئله را حل کردی؟ یا باید به لحاظ نظری برهان نظری بیاوری. اگر میگویی دیگر دوره برهان گذشته، پراگماتیستی نگاه میکنی، خیلی خب پراگماتیستی نگاه کن. محصول این تفکر چه جامعهای شده است؟ جامعهای که 70- 80 درصد بچهها نمیدانند پدرشان کیست. جامعهای که نه فقط اقتصاد از اخلاق، سکس از اخلاق، سیاست از اخلاق، خانواده از اخلاق، حتی معنویت از دین، همه جدا شده، معنویت هم جدا شده. حالا معنویت بدون معنا، اصلاً معنویت مادی تناقض نیست؟ شما میگویید ما معنویت بدون خدا و آخرت، یعنی معنویت ماتریالیستی درست میکنیم. اصلاً معنویت مادی کوسهی ریش پهن نیست؟ معنویت مادی یعنی روز تاریک، یعنی شب روشن. وقتی گفتی معنایی غیر از ماده وجود ندارد، چطوری معنویت مادی درست میکنی؟ مثل آتش سرد! آتش سرد چیست؟ آب خشک! اینها اینطوریاند.
ببینید حواسمان باشد دوتا جریان است توی چالهاش نیفتیم، یکی آنهایی که هرچه میگویند، میگویند هیچ توضیح دنیوی برای سعادت شما ندارد، رابطه دنیا و آخرت قطع. یکی آن جریانی که میگوید اصلاً آخرت را ول کن، به دنیا بچسب! ما آن بخشی از دین و احکام دین را قبول داریم که در دنیا همین الآن لذت و سود آن را ببینیم. خب بعد این پاسخهای متعدد دارد که ما فرصت نداریم. آن میگوید دنیا را حذف کن، این میگوید آخرت را حذف کن. هیچ کدام دین نیست، دین میگوید «الدنیا مزرعه الآخره» باید به این مزرعه درست برسی آن را آباد کنی. اما این مزرعه هدف نیست، اگر این تصویر را از هستی، زندگی و مرگ، انسان و خدا، این رابطه را تعریف کردی، حالا حقوق بشر، حقوق زن، حقوق کودک، حقوق مرد، حقوق خانواده، حقوق سیاسی – مدنی، حقوق اقتصادی، حقوق بینالملل، همه چیز یک بستر دیگری پیدا میکند هدف آن یک چیز دیگر میشود و یک هدف دیگر پیدا میکند. در این نگاهی که حضرت زهرا(س) وقتی میگویند نماز را خداوند واجب کرد برای مبارزه با کبر؛ ایمان را به شما هدیه داد برای مبارزه با شرک، امامت را رهبری اجتماعی و الهی را عرضه کرد برای این که نظم امّت، نظم اجتماعی الهی برقرار شود. کی برای کی، چی برای چی، و بعد اینجا حتی احترام به والدین برای چی؟ روابط خویشاوندی برای چی؟ این "برای" دقت کنید این برای... چندتا معنا دارد: 1) هر حکم الهی یک علتی دارد. این را همینطوری، قراردادی، روی هوا، همینطوری قماربازی نبوده، خداوند میفرماید من بازیگر نیستم. این عین تعبیر خداوند در قرآن است. «ما کُنّا لاعبین» ما بازی نداریم، برای شوخی این کار را نکردیم، من سر بازی را باز نکردم، این بازی نیست، قضیه جدی نیست، من شما را جدی گرفتم، شما هم من را جدی بگیرید «ما کُنّا لاعبین» شوخی نداریم داریم یک پروژهی خیلی جدی است و سرنوشت شما مطرح است نه سرنوشت من. مسئله شماست نه مسئله من. این جواب کسانی مثل اشاعره، کسانی مثل اشعریهای شیعه، که فکر میکنند امامیهاند ولی کاملاً اشعریاند، کسانی که اخبار و احادیث را بدون توجه به حدیث، سند، بدون توجه به روایات دیگر، بدون توجه به قرآن، بدون عقل، سراغ یک حدیث میروند، انتخاب میکنند هر طور دلشان میخواهد معنا میکنند این جواب آنهاست، حضرت فاطمه(س) دارند به آنها میگویند اسلام شما اسلام نیست. یک اسلام کجوماوج یا خندهدار و مضحک، یا گریهآور و عصبانیکن است، نه فقط برای غیر مسلمان و غیر شیعه، برای شیعه، اغلب شیعه امروز هم نمیشود اصلاً آن را مطرح کرد. خب حالا بعد اینها میگویند پس ما بیاییم روشنفکربازی دربیاوریم و بگوییم این روایتها نیست؟ این آیات در قرآن نیست که اینها خوششان بیاید چون عرضه و تقاضاست. جواب: نه، این خطای دوم است بلکه خیانت است که دین را به شکل ارزشهای مادی به اصطلاح چپ و راست مدرنیته دربیاوری برای این که اینها خوششان بیاید. چنانکه الآن انجمن همجنسبازان مسلمان در استرالیا شنیدم راه انداختند. مسیحیها که داشتند حالا مسلمانهایش را هم درست کردند. چرا؟ بالاخره یک قشری از جامعه اینطوریاند اینها را نباید دفع کنیم اینها را هم باید جذب کنیم. این روشن شد که این بعد از تحریز است.
این یک جمله را عرض کنم: ببینید نه اسلام را روشنفکری به معنای غلط لیبرالیزه سکولاریزه کنیم که خوششان بیاید، مثلاً بگوییم تو چطوری دوست داری؟ دوست داری که اصلاً جهنم نباشد؟ بگوید بله اگر نباشد بهتر است، بگوییم خیلی خب نیست! دوست داری این حرامها حلال بشوند؟ میگوید اگر بشود چندتایش حلال بشود خوب است، بگوییم اصلاً حلال است، تو خوشت بیاید. اینجا بازار است ما میخواهیم مشتری جذب کنیم! این فعل حرام است به اسم نواندیشی و روشنفکری بعضیها انجام میدهند بعضیها هم از آن طرف، میگویند ما اصلاً کاری نداریم چه میگویی، سؤالات چیست، مشکلت چیست؟ حقوقت چیست، ذهنیتت چیست؟ همینی که هست! آن هم از کجای اسلام شروع میکند از آن قسمت اسلام که فقط اولیای خاص الهی مخاطب آن هستند نه ماها، از آنجا شروع میکنند. ببخشید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی